کد خبر: ۷۶۵۷
۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰

۶ دهه هم نشینی با کوه

به‌سراغ قهوه‌خانه قدیمی خلج می‌رویم تا حاجی‌غلامی را ببینیم. از اهالی خلج شنیده‌ایم که او معدن‌کاری قدیمی است و ۶۰ سالی می‌شود که ساکن روستای خلج در دوکیلومتری مشهد است.

به‌سراغ قهوه‌خانه قدیمی خلج می‌رویم تا حاجی‌غلامی را ببینیم. از اهالی خلج شنیده‌ایم که او معدن‌کاری قدیمی است و ۶۰ سالی می‌شود که ساکن روستای خلج در دوکیلومتری مشهد است.

گوش‌هایش به‌خاطر کار در معدن و صدای مهیب انفجار‌هایی که برای برداشت سنگ داشته‌اند، سنگین شده است، اما حافظه‌اش خوب کار می‌کند. از همان دَه‌سالگی با کوه و معدن و سنگ، سروکار پیدا می‌کند.

او یکی از بهترین افرادی است که سابقه معدن‌های سنگ این اطراف را دارد و ما می‌خواهیم برایمان از معادن خلج بگوید.

 

یک سال پیش تعطیلمان کردند

حاجی به کار در معدن عادت کرده است. او حتی وقتی قلبش را عمل می‌کند، دست از کار در معدن برنمی‌دارد. معدن‌های سنگ همیشه در خلج، فعال و تردد سنگ‌بر‌ها همیشه به اینجا زیاد بوده است.

از او می‌پرسیم: «الان چند معدن فعال است؟» می‌گوید: «حدود چهار سالی است که همه معدن‌ها را تعطیل کرده‌اند. اینجا دیگر جز یک معدن که آن هم قراردادش تمام شده است، هیچ‌کس کار نمی‌کند.»

در جوابِ «پس این سنگ‌کش‌ها از کجا می‌آیند؟» به کوه روبه‌روی قهوه‌خانه اشاره می‌کند و می‌گوید: «آن‌ها از پشت آن کوه می‌آیند. از سمت ده‌غیبی.» انگار تعداد معدن‌های آنجا از این‌طرف بیشتر است.

حاجی ادامه می‌دهد: «آن‌طرف ده پانزده تا معدن هست، ولی فقط سه‌تایشان کار می‌کنند. این سنگ‌کش‌ها که هر روز می‌آیند، مال آن‌هاست.» سنگ آن‌طرف گرانیت است.

حاجی تاحدود یک سال پیش که مانع کار معادن می‌شوند، از یکی از معدن‌کارها، معدنی اجاره کرده بود و به همین دلیل از تعطیلی معادن گله‌مند است و می‌گوید: «کارگر‌های معدن، بیشتر محلی بودند که حالا همه‌شان بی‌کار هستند. من و سه تا پسرهایم هم الان بی‌کار هستیم.»

 

گفتند کوه‌ها را خراب می‌کنید

از وقتی کمربند سبز زده شد، فعالیت معادن هم تعطیل شد. می‌گوید: «گفتند کوه‌ها را خراب می‌کنید و به طبیعت آسیب می‌رسانید.» حاجی تا همین اواخر به همان روش سنتی بیرم و چکش سنگ استخراج می‌کرد.

می‌گوید: «تقریباً روزی دو نیسان سنگ درمی‌آوردیم.» سنگ کالار برای سرچاه‌ها و سرقنات‌ها و لب جوی‌های آب و در بهشت‌رضا کاربرد داشته است. قبل از اینکه بلوکه‌های سیمانی را برای درون قبر استفاده کنند، از چند ورقه سنگ کالار استفاده می‌کردند تا روی متوفی را بپوشانند.

حدود ۲۰ سال هست که برداشت به روش چال زدن و انفجار ممنوع شده است. او می‌گوید: «این روش، سنگ‌ها را خرد می‌کند. الان دیگر همه با سیم برش کار می‌کنند.»

اینکه «چطور بعضی‌ها معدن‌دار می‌شوند؟» جوابش جالب است. «همین که کسی معدنی را شناسایی کند و به صنایع و معادن برود، آن‌ها کارشناس می‌فرستند تا بررسی کند و آن‌وقت قرارداد‌های دو تا پنج‌ساله می‌بندند و پروانه بهره‌برداری می‌دهند و سالانه اجاره می‌گیرند.»

 

از ۱۰ سالگی با کوه سروکار دارم

خاطراتی را که از کودکی در ذهنش نقش بسته است، خوب به خاطر دارد؛ خاطرات ورودش را به خلج. متولد سال ۲۷ و محله عیدگاه است. می‌گوید: «از همان وقتی که به اینجا آمدم، علاقه‌ام به کوه و طبیعت، من را همین‌جا ماندگار کرد.»

وقتی ۱۰‌سالش می‌شود، همراه عمویش توی این قهوه‌خانه کار می‌کند و برای کارگر‌های معدن، آب و چای می‌برد و راه پایش به معدن باز می‌شود. اولین جایی که استخراج سنگ را یاد می‌گیرد، معدن «حجارباشی ترک» است که حدود ۳۰ کارگر دارد.

حجارباشی، معدن را از دولت به مدت ۲۰ سال اجاره می‌کند. او هم مشغول به کار می‌شود. از ساعت ۷ صبح کنار دست کارگر‌های دیگر می‌ایستد و برایشان وسایل و ابزاری را که می‌خواهند، حاضر می‌کند. گاهی پتک می‌خواهند.

گاهی بیرم و گاهی قلم و چکش؛ کارگر‌هایی که هر روز صبح پیاده یا با دوچرخه و گاهی با ماشین -البته اگر پیدا شود- از مشهد به‌سمت معدن می‌آیند تا کارشان را شروع کنند.

 

6دهه هم نشینی با کوه

 

صبح تا غروب، چال می‌زدم

سنگی که از معدن استخراج می‌کنند، سنگ سفید ساختمانی است. حدود ۵۰ سال پیش سنگ‌ها را به گنبدسبز منتقل می‌کردند تا حجار‌ها از آن‌ها برای منازل، پله بسازند. حاجی می‌گوید: «هرجا پله‌های قدیمی سنگ شده است، سنگ سفید خلج است.»

سن‌وسال حاجی که بیشتر می‌شود، می‌تواند درون سنگ‌های سخت کوه چال بزند. با یک بیرم یک متری از صبح تا غروب چال می‌زند. می‌گوید: «باید بیرم را یکنواخت می‌زدیم.

اگر کج فرو می‌رفت، درنمی‌آمد.» وقت غروب هم توی هر چالی که زده‌اند، دو استکان باروت می‌ریزند و برایش جوری فیتیله می‌گذارند که ۲۰ سانت از سرش بیرون بماند.

روی باروت‌ها خاک رس می‌ریزند و فیتیله را آتش می‌زنند و پشت کوه‌ها پنهان می‌شوند تا موقع انفجار که سنگ‌ها به اطراف پرتاب می‌شوند، آسیب نبینند. همین انفجار‌هایی که سال‌های سال حاجی با آن سروکار داشته، گوشش را سنگین کرده است.

حاجی از سختی‌های کار معدن یادش می‌آید. تمام کار‌های معدن را با نیروی انسانی پیش می‌برده و مجبور بوده‌اند سنگ چند تنی را با بیرم روی پلوس ماشین ببرند تا شبیه غلتک شود و آن را با نیروی زیاد، سوار کامیون کنند و به کارخانه در جاده شاندیز منتقل کنند.

می‌گوید: «کسانی که آنجا کارخانه دارند، قدیم اینجا معدن داشتند و سنگ‌ها را به کارخانه خودشان می‌بردند تا برش بزنند و بفروشند.»

 

چک ۲ میلیون تومانی‌ام نقد نشد!

هاشم‌آقا هوشیار، جواد ثقفی، بهبودها، حدادیان و سید‌ها از ارباب‌های معدن هستند که خوب در خاطر حاجی مانده‌اند. آن زمان وقتی که سرکارگر‌ها حدود چهار تومان مزد می‌گیرند، او مزدش هفته‌ای هشت قران تا یک تومان است.

سال‌ها طول می‌کشد تا حاجی بتواند استاد کار بشود، ولی حالا تنها درآمد خود و پسرانش، قهوه‌خانه بین‌راهی خلج است که از رونق افتاده است، به‌اضافه حقوق ۳۵۰ تومانی که بابت ۱۰ سال بیمه دارد.

بیمه‌اش از زمانی است که در معدن ارباب رضوان، نگهبان انبار باروت بوده. یک چک ۲ میلیون تومانی هم از حاجی حدادیان دارد؛ از زمانی که سرکارگرش بوده است؛ چکی که حتی بعد از فوت حاجی، پاس نمی‌شود و هنوز گوشه کمد او خاک می‌خورد.

 

یادم نمی‌آید معدنی تمام شده باشد

۶۰ سال است معادن در این کوه‌ها مشغول به کار هستند و حالا دیگر خبری از بیرم و باروت نیست و با دستگاه به‌راحتی سنگ را برش می‌زنند و می‌توانند روزانه چندین تریلی سنگ را حمل کنند.

حاجی از تمام سنگ‌هایی که توی این مدت در سیاه‌کوه و اطرافش دیده، در مغازه‌اش کار کرده است. او می‌گوید: «اینجا چند نوع سنگ بیشتر ندارد.» سنگ سفید ساختمانی، سنگ سیاه براق که دیواره‌ها را با آن سنگ کرده و سنگ ابری که کف مغازه را با آن پوشانده است. 

سنگ‌فرش‌های حیاطش هم سنگ کالار است که ۲۰ سال است کف حیاطش خوابیده‌اند و هیچ اتفاقی برایشان نیفتاده است. از حاجی درمورد ذخایر معدن می‌پرسیم.

او در تمام این ۶۰ سال به خاطر نمی‌آورد که سنگ معدنی تمام شده باشد. می‌گوید: «اگر اینجا تمام شد، چند قدم این‌طرف‌تر یا آن‌طرف‌تر هست.» وقتی که روبه‌روی کوه سیاه می‌ایستیم، حاجی با اشاره دست، معدن‌ها را نشان می‌دهد.

بعضی‌هایشان به ما نزدیک‌ترند و بعضی‌هایشان دور‌تر. هرجا احساس می‌کنی تَن کوه زخم برداشته است، پای یک معدن سنگ درمیان است. حاجی سنگ‌های کالار پشت خانه‌اش را که در نور خورشید برق می‌زند، نگاه می‌کند و می‌گوید: «این‌ها مال زمانی است که هنوز اجازه برداشت داشتیم.

با قلم و چکش، سنگ‌ها را ورق‌ورق جدا می‌کردیم. این‌ها اینجا مانده‌اند.» حدود هشت معدن است؛ معدن‌هایی که متعلق به حاج‌محمد عنایتی، کاشانی، حاجی‌ضیائی، ارباب رضوان و دیگران است، فقط معدن کاشانی فعال است که همین روز‌ها تعطیل می‌شود. می‌گوید: «معدنش که تعطیل شد، چناران معدن اجاره کرد.»



*این گزارش سه شنبه ۲۳ آبان سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.

ارسال نظر